<-PollItems->
<-PollName->
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 82
بازدید هفته : 101
بازدید ماه : 99
بازدید کل : 70423
تعداد مطالب : 201
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
<-PollItems->
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
Template By: LoxBlog.Com
مرگ اصلاحات در ایران
تحليل جامعهشناختي از طرح فدراليسم اقتصادي
آیا رئیس جمهور بعدی مصلحتگرا خواهد بود؟
پرسش و پاسخهای خصوصی
پرسش و پاسخهای عمومی
وسواس و درمان آن
بازخواني پرونده اي به نام طب سنتي در ايران
فلسفه نامگذاری سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی
موس بیسیم شیشه ای
حجت الاسلام خاتمی با بیان اینکه سوزاندن سرمایه هنر نیست، گفت: من خودم را کسی یا سرمایه ای نمی دانم ولی از نظر اجتماعی و بین المللی وجهه و پتانسیل هایی ایجاد شده است.
سارنیوز :
پاسخ آقای خاتمی را در بیان حکایت زیر دیدم ایشان که خودشان را اهل فلسفه می دانند و جالب تر اینکه بجای بیان مثال به نقل از امیرالمؤمنین آنرا بنام کانت تضمین می کنند باید بدانند حافظه تاریخی ملت ما خیلی بیشتر از ایشان کار می کند نمی دانم نام اینگونه برخورد کردن ها چیست البته اهل فهم و دین با مراجعه به قرآن پاسخ خود را دارند سارنیوز ضمن دعوت خوانندگان محترم به خواندن حکایت زیر درخواست می کند تا با واکاوی نقش سید محمد خاتمی و دوستانش در فتنه ها حافظه تاریخی خود را مرور کنند تا مبادا مانند آفای خاتمی دچار فراموشی شوند
واکاوی نقش سید محمد خاتمی در فتنه های سال88
در افسانه ها آورده اند که حضرت سلیمان پس از مرگ پدرش "داود" بر تخت پیامبری و سلطنت تکیه زد و از خداوند خواست تا همه ی جهان را در اختیار وی قرار دهد. خداوند نیز از حکمت و دولت و احترام و عظمت و قدرت هر چه بود به او داد و عناصر چهار گانه را نیز زیر فرمان او قرار داد.
چون حکومت جهان بر سلیمان مسلم شد و او بر همه ی مخلوقات و موجودات جهان سلطه یافت، روزی از خداوند خواست که اجازه دهد تا او همه ی جان داران زمین و هوا و دریاها را به خوردن یک وعده غذا دعوت کند. خداوند او را از این کار بازداشت و گفت که دادن روزی جان داران جهان با او است و سلیمان از عهده ی این کار بر نمی آید. ولی سلیمان آن قدر بر این خواست پای فشاری نمود تا خداوند درخواست او را پذیرفت و به موجودان زنده ی جهان فرمان داد تا فلان روز برای خوردن غذا نزد سلیمان بروند.
سلیمان نیز به همه ی موجودات زیر فرمان خود از آدمی و دیو و پری و مرغان و وحوش دستور داد تا به تدارک و پختن غذا برای آن روز وعده داده شده مشغول شوند.
دیوها نیز در ساحل دریا در محلی که برای طی کردن طول و عرض آن هشت ماه لازم بود، هفت صد دیگ سنگی ساختند که هرکدام هزار گز بلندی و هفت صد گز پهنا داشت ( مجله ی یغما، شماره ی ٢٨٠، برگ ٦٢١). سپس چون غذاهای گوناگون آماده شد، همه را در آن محل چیدند و تخت زرینی هم بر کرانه ی دریا نهادند تا سلیمان بر آن جای گیرد. وی نیز پس از نشستن بر تخت چون همه چیز را آماده دید به آدمیان و پریان فرمان داد تا خلق خدا را بر سر سفره آورند.
ساعتی نگذشت که ماهی غول آسایی از دریا بیرون آمد و به یک حمله همه ی غذاها و آمادگی های مهمانی را در کام خود فرو برد و سپس رو به سلیمان کرد و گفت:«یا سلیمان، سیر نشدم، غذا می خواهم».
سلیمان نبی که چشمانش سیاهی می رفت از ماهی پرسید: «مگر غذای روزانه ی تو چه مقدار است که هر چه در این جا برای همه ی جان داران عالم آماده ساخته بودم بلعیدی و همچنان اظهار گرسنگی می کنی؟» ماهی که دلش از گرسنگی ضعف می رفت با خال ضعف و ناتوانی پاسخ داد: «خداوند عالم روزانه سه وعده و هر وعده یک "قورت" غذا به من می دهد. امروز بر اثر مهمانی تو فقط "نیم قورت" نصیب من شده است و هنوز "دو قورت و نیمش باقیست" که سفره ی تو خالی شد. اگر تو را غذای یک جانور مقدور نیست، چرا خود را در این معرض آوری که جن و انس و وحوش و طیور و هوام را طعام دهی؟» (روضه الصفا، ج ١، برگ ۳۷١).
سلیمان از آن سخن بی هوش شد و چون به هوش آمد در برابر خداوند توبه کرد و در برابر عظمت او سر نعظیم فرود آورد.
نظرات شما عزیزان: